سراب
سراب
|
بسم رب گل سرخ بامن اکنون چه نشستن ها،خاموشی ها،باتو اکنون چه فراموشی هاست. چه کسی میخواهد من و تو،ما نشویم،خانه اش ویران باد. من اگر ما نشوم،تنهایم،تو اگر ما نشوی خویشتنی،باز بر پا نکنیم.ازکجاکه من و تو مشت رسوایان را وا نکنیم. من اگر برخیزم،تو اگر برخیزی،همه بر می خیزند. من اگر بنشینم،تو اگربنشینی،چه کسی برخیزد؟ چه کسی با دشمن بستیزد؟ چه کسی پنجه در پنجه هر دشمن دون آویزد........... به خدا گفتم: خسته ام! گفت: لا تقنطوا من رحمة الله(از رحمت خدا نا امید نشوید) گفتم: کسی رو ندارم!گفت:نحن اقرب الیه من حبل الورید(ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم) گفتم:هیچکس نمیدونه تو دلم چی میگذره! گفت:ان الله یحول بین المرء و قلبه(خدا حائل است میان انسان و قلبش) گفتم:انگار اصلا منو فراموش کرده ای! گفت:فاذکرونی اذکرکم...(مرا یاد کنید تا یاد شما باشم).
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |